رکسانا رکسانا ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

جوجو

رکسانا و آیسانا

رکسانا جون و اولین محرم

1393/8/13 20:58
نویسنده : مامان جوجو
882 بازدید
اشتراک گذاری

محرم سال 93 اولین محرم شما بود رکسانا جونم. پارسال شما تو شکم مامانی بودی و با هم میرفتیم مراسم و برای شما توضیح داده بودم و خاطرات رو برات نوشتم عشقم . امسال هم شما رو بردم هیئت و مراسم عزاداری که فدات بشم من با تعجب نگاه میکردی و اوایل دست میزدی تا اینکه روز تاسوعا یاد گرفتی سینه بزنی عشقم .

 

 

 

 

 

 

شب قبل از تاسوعا دسته مسجد میخواست بیاد خونه مادرجون اینا که ما هم رفتیم اه بابایی میخواست ما رو ببره که شما ببینی عشقم .بعد از اینکه دسته اومد سه تایی رفتیم بیرون  و شما چنان با تعجب به دسته ها نگاه میکردی که ما میخواستیم بخوریمت .انقدر صدای تبلیغ ها بلند بود که من گفتم الان میترسی ولی عشق من فقط با تعجب نگاه کردی قربونت برم من . بعد اومدیم خونه مادرجون خوابیدیم و صبح بابا رفت سرکار و ما با مادرجون رفتیم خونه دایی اینا هیئت آخر که تموم شد شما رو بردم با ضریح شش گوشه عکس انداختم تا انشاا.. یه روزی به زودی با شما و بابا بریم . انشاا..  

 

جیگرتو بخورم من عشقم .جورابتو نگه داشته بودی و میخندیدی .

 

 

قربون اون لب و لوچ آویزونت بشم من . من این عکست رو دوست دارم .

روز عاشورا هم با شما و بابا رفتیم سمت خونه مادرجون اینا آخه مراسم اونجا رو دوست داریم . رفتیم شیخ صدوق خلوت بود شما تو بغل بابا خوابت برد عشقم بعد پیاده رفتیم امامزاده عبداله ع و بعد شما تو اون سر و صدا و با اون همه تبل زدن بیدار نشدی . 

 

 

قربون اون نگاه کردنت که با تعجب نگاه میکنی . یه علم جلوی امام زاده هادی بود که به بابایی گفتم شما رو نگه داره بابا هم میگفت زشته تو جمعیت منم گفتم نه برو دخترم رو بگیر میخوام ازش عکس بندازم و راضی شد ولی روش نمیشد منم تند تند ازت عکس انداختم فدات بشم من که با تعجب فراوان نگاه میکردی .

 

 

قربونت بشم من همه کس من .

 

 

 

 

پسندها (6)

نظرات (1)

مامان عسل 
15 آبان 93 9:54
رکسانای خوشگل خداحفظت کنه عزیزدلم هزارتابوس واسه روی ماهت میفرستم فرشته کوچولوبوووووووووووووووووووووس
مامان جوجو
پاسخ
ممنون عزیزه دلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو می باشد