رکسانا جون و بیرون رفتن
دیروز سه شنبه از صبح که بلند شدیم با رکسانا جون اول رفتیم آرایشگاهی که مامان 3 ساله داره می ره و اونجا برای جشن عقد و عروسیمونو همه ی مراسم هایی که تو این 3 سال داشتیم اونجا می رفتم و خیلی کارشون خوبه قیمتش بالاس ولی کارشون خوبه بعد همشون با من دوست شدن و قبل از این که بدنیا بیای کلی اسرار کردن که تو رو ببرم و ببینن . دیروز رفتیم و دیدنت و کلی دوق کردن و باهات بازی کردن .
این هم عکست که تو آژانس ازت گرفتم
هر وقت میریم تو ماشین سریع خوابت می گیره . اینجا هم داشت خوابت می برد
بعدش رفتیم خونه مادر جونو ناهار خوردیم و بعد باباجون اومد و رفتیم فروشگاه ایرانیان تا برای شما خرید کنیم آخه لباسهات بهت کوچیک شدن . الهی قربونت برم که ماشاا.. زود قد می کشی و بزرگ می شی و خانم میشی مامان فدات بشه .از ساعت 5 رفتیم و ساعت 8 بود برگشتیم . اونجا هم همه نگات می کردن و می گفتن ماشاا.. چه بانمک . بعد اومدیم بابا شام گذاشت و منم قبل از اینکه لباساتو در بیارم ازت عکس انداختم .راستی این لباست و دختر دایی مامان برات بافته با شالگردن و پاپوش که دستش هم درد نکنه خودش هم نی نی داره تا 2 ماه دیگه انشاا.. میاد .
اینم عکست بعد از خرید