دوباره مسافرت با جوجو
سلام همه کس مامان
مامانی قربونت بره که اینقدر ماهی . عزیزم این هفته ٤ شنبه ماه مبارک رمضان شروع می شه و همه به مهمانی خدا می رن و روزه می گیرند بعد همینطور که می دونی بابایی هفته پیش گفت قبل از ماه رمضان یه درده بریم منم که از خدا خواسته بودم قبول کردیم بریم بابایی قرار بود مرخصی بگیره تا ٤ شنبه بریم مرخصی هم گرفت ولی پنج شنبه صبحگاه مشترک برای کل تهران داشتند مجبور بود صبحگاه رو بره ساعت ٥.٣٠ صبح رفت و ٨ اومد و من و تو هم که خوابمون نمی برد کارامونو کردیم و بابایی اومد رفتیم صبحانه هم کیک و آبمیوه گرفتیم و تو راه خوردیم بعد رفتیم فیروزکوه مادرجون اینا هم اونجا بودن رفتیم خونشونو که تا ٢ ماه دیگه بهشون تحویل می دن و دیدیم و ناهار هم پارکی کنار امامزاده اسماعیل فیروزکوه خوردیم و بعد از ظهر رفتیم درده خیلی خوش گذشت . درده هم دایی جون اینا هم بودن کلی خندیدم و بازی کردیم و رفتیم خونه خاله جون و کلی عکس انداختیم بعد رفتیم باغ خاله جون آلبالو خوردیم چه آلبالوهایی جمعه بعداز ناهار خوابیدم و بعد از ظهر رفتیم باغ باباجون اکبر کلی آلبالو جمع کردیم و رفتیم تو راه هم یه کم ترافیک بود ساعت ٦.٣٠ راه افتادیم ساعت ٩.٣٠ رسیدیم و رفتیم دولت آباد کباب ترکی خریدیم و اومدیم خونه خوردیم و خوابیدیم .خلاصه که خیلی خوش گذشت الان ساعت ٤.٤٠ و می خوام برم خونه بخاطر همین عجله دارم و خلاصه نوشتم و تند و تند نوشتم تا زود برم .
جیگرتو مامان بخوره بوس