رکسانا رکسانا ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

جوجو

رکسانا و آیسانا

ماه رمضان با رکسانا

1392/5/20 14:49
نویسنده : مامان جوجو
147 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزه دل مامان قلب

جیگر من الهی مامان فدات بشه . تو این ماه رمضونی که نتونستم برات مطلب بزارم الان که ماه رمضون تموم شد و عید شد اومدم برات بنویسم . عزیزه دل مامان شما انقدر خانوم شدی و حرف گوش کن که مامان و بابایی کلی حال می کنیم باهات که حرف می زنیم با ضربه هات جواب ما رو می دی قشنگم. ماه رمضون یه کم سیستممون بهم خورد آخه بابایی روزه می گرفت و ما دوتا می خوردیم . ساعت 8.30 با بابایی می اومدیم سرکار تازه چه کاری کل ماه رمضون شاید 3 ساعت کار کردم اونم شاید ساعت 2.30 هم می رفتیم روزهای چهارشنبه هم 1.30 می رفتیم کلی حال می کردیم . تازه ساعت 12 می رفتم نمازخونه ناهار می خوردم و یکم می خوابیدم خلاصه کلی حال می کردیم .تازه می رفتیم خونه دوباره می خوابیدم . تو این ماه هم که همش مهمونی دعوت بودیم و از شام درست کردن خلاص شده بودم . امسال اولین سالی بود که باید سحر من بیدار می شدم و سحری درست می کردم ولی خدا بهم رحم کردو شما رو بهم هدیه داد و من و راحت کرد فقط یک شب سحری درست کردم اونم ساعت 12 گذاشتم سحر زیرش و روشن کردم و سحری خوردیم اولین پنج شنبه یا چهارشنبه ماه رمضون بود که فرداش تعطیل بودم و کلی خوابیدم خلاصه رکسانا جونم دستت درد نکنه که کلی حال دادی به ما تا سال بعد هم خدا بزرگه فدات شدم . راستی شبهایی که افطار خونه خودمون بودیم هم بعدش می رفتیم خونه مامانی چند شب رفتیم اونجا یه شب خونه دایی مامان یه شب خونه خاله فائزه یه شب رفتیم شیان یه شب رفتیم شاه عبدالعظیم افطار کردیم خلاصه خیلی خوش گذشت .

مامان قربونت بره چشمک

فدات شم می بوسمت بامن حرف نزن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو می باشد