دیدن آرسام جون با رکسانا جون
رکسانا مامان سلام
الهی مامان فدات بشه قشنگم . دوشنبه 22 مهر من و شما بعدازظهر ساعت 5 رفتیم که بریم خونه خاله فائزه آرسام جونو ببینیم . یک کیلو شیرینی تر خریدیم و یه تراول هم گذاشتیم تو پاکت تا بدیم به خاله . رفتیم مادرشوهر و خواهر شوهر و نسرین و سعیده و سکینه خانم همه اونجا بودن . خاله رو دیدیم هنوز لاغر نشده بود و آرسام هم همش خواب بود. الهی کومچولو بود بامزه خوابیده بود یک ساعتی گذشت بیدار شد و منم همش ازش عکس انداختم و باهاش حرف زدم و بغلش کردم و شما هم حسودی نمی کردی و خوشت اومده بود بعد دادیم مامانش شیر بهش بده . انقدر کوچولو بود که لباسهای سایزه 0 رو تا کرده بودن . بدنیا اومده بود 2220 گرم بود که امروز که ما دیدیمش 5 روزش بود 200 گرم کم کرده بود . الهی فداش بشم من . الهی قربونه دختر خودم برم که دلم لک زده تا اونم بیاد و من بغلش کنم و خیالم راحت شه .
دوست دارم عزیزم
فعلاً خداحافظ قشنگم