محرم و رکسانا جون
رکسانا مامان سلام
الهی مامان فدات بشه. عزیزه دلم امروز شنبه 25 ساعت 4 و شما 36 هفته و 3 روزتونه من و شما داریم هفته های آخر و با هم طی می کنیم مامان قربونت بره دکتر گفت کمتر از دو هفته دیگه میشه بدنیا بیای ولی من دوست دارم طبیعی زایمان کنم و شما رو همونموقع ببینم و بغلت کنم خدا کنه که جفتمون مشکلی برامون پیش نیاد و بتونیم طبیعی زایمان کنیم انشا..
عزیزه دلم از سه شنبه 14 آبان محرم شروع شد و منم که مرخصی گرفته بودم با شما از صبح پا میشدیم و میرفتیم خونه دایی اینا هیئت و بعد خونه مامانی اینا تا بعدازظهر که بابایی می اومد و شب من و شما و بابایی و مامانی میرفتیم هیئت فامیلای بابایی که هر شب هم شام میدادن و مراسم خیلی خوبی بود و من شما رو سپردم به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) که انشاا.. نگهدارت باشن انشا.. بعد مامانی و میرسوندیم و میرفتیم خونه . همه میپرسیدن پس کی بارتو زمین میزاری منم میگفتم یک ماه دیگه . خلاصه شبهای محرم یکی یکی تموم شد و شما روز به روز بزرگتر میشدی . چهارشنبه بعدازظهر هم رفتیم خونه مادرجون اینا و شب هیئت اونا بودیم و روز عاشورا بابا رفت سرکار و تا بعداز ظهر اومد و ما برگشتیم خونه .
دختر گلم دیگه داریم به آخرای بودنت تو دل مامانی نزدیک میشیم و لحظه دیدار نزدیک میشه وقتی فکر میکنم تا چند هفته دیگه که خدا بهتر میدونه کی یه فرشته کوچولو میاد بغلم دلم پر میکشه
دلم واسه این روزا هم خیلی تنگ میشه واسه حرکتات ... حرکتهایی که من عاشقشم ... من و بابایی همش به شکمم نگاه میکنیم و حرکاتتو دنبال میکنیم و کلی حال میکنیم .. روز به روز تکون خوردنات واضح تر میشه طوریکه الان دیگه دستها و پاهات هم معلوم میشه مامان قربون اون دست و پای کومچولوت بشه .. یه حرکت باحالت سکسکه هاته که من میمیرم براشون و دیونشونم اگه می تونستم یه گازی ازت میگرفتم البته دلم نمیاد مامانی شما هر روز سکسکه می کنی تازه بعضی روزها بیشتر از یک بار انقدر قشنگ و باحاله که کل شکم مامان بالا و پایین میپره الهی فدات بشم من . بابایی تا میاد دست میزاره رو شکمم و باهات صحبت میکنه فدات بشم من که قشنگ صدای بابایی رو تشخیص می دی و کلی ناز میکنی برای بابایی و دل بابایی رو هم میبری از این طرف به اون طرف چنان قشنگ و پر توان ضربه می زنی که دوست داریم دوتایی بخوریمت .دلم باسه همه اینها تنگ میشه .
سعی کن این روزا خوب وزن بگیری و واسه این که دنیا رو ببینی عجله نکنی فدات شم میای و میبینی انشاا.. به وقتت بیا که خوب خوب هم وزن گرفته باشی .
راستی 20 رفتیم سونو و شما همه کس من تو هفته 35 و 5 روز وزنت 2700 بود گلم . الهی قربونت برم من که هم ماه شدی و هم وزن گرفتی خانومم انشاا.. از این به بعد هم خوب وزن بگیری .
بابایی که هی میاد و میگه بچمو قورت دادی و دلت نمی خواد بدیش بیرون و همش میگه بسته دلم براش تنگ شده و خسته شدم و از اینجور حرفا منم میگم تو شکم منه تو سختته میگه دلم براش تنگ شده تازه برات نقشه ها کشیده که اربعین ببرتت هئیت و خلاصه هزار تا نقشه برات داره .. خدا به دادت برسه
مامانی قربونت بره می بوسمت عزیزم
خیلی دوست دارم فعلاً فدات شم