رکسانا رکسانا ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

جوجو

رکسانا و آیسانا

22 بهمن و آتلیه رفتن دخملم

1392/11/24 14:00
نویسنده : مامان جوجو
172 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 22 بهمن ماه و تعطیل رسمی بود ولی چون بابایی تعطیلاتش فرق داره باید می رفت سرکار.

وقتی بدنیا اومدی خاله مریم مامان النا همون خاله ای که عید 92 باهاشون رفتیم شمال به من گفت ببرمت پیششون آتلیه که هفته های اول میومدن دیدن شما و نشد بعد هم جوش درآوردی گفتم خوب شه بعد .چهارشنبه هفته پیش برامون وقت گرفته بود ما هم قرار بود بریم که از شانس شما برف شدید تو هفته گذشته اومده بود و منم گفتم مجبور نیستیم که دوباره با خاله مریم صحبت کردیم و برامون وقت گرفت سه شنبه خلاصه دیگه نمی خواستم بدقول شم و قبول کردیم بریم . با دختر عمو زهرا قرار گذاشتیم منم لباسهای خوشملتو برداشتم و رفتیم زهرا با پسرعمو جمال اومده بود و قبلش من رفتم آژانس ماشین بگیرم گفت اونجا بستس و از این حرفا گفتم تا هر جا باز بود ما رو ببره بعد پسر عمو جمال بابایی نذاشت و مارو برد جمهوری که رسیدیم راه رو بسته بودن بخاطر راه پیمایی بعد از یه راه دیگه رفت اونجا هم بسته بود خلاصه گفتم با مترو میریم رفتیم مترو سعدی و از اونجا رفتیم میرداماد و دربست گرفتیم تا آتلیه . عمو حسن همسر خاله مریم اومد و شما رو از دست من گرفت و منم گفتم آخیش . آخه کوچشون سربالایی بود و نفسم بند اومد . خلاصه رسیدیم و از ساعت 11 تا 4 بعد از ظهر طول کشید . شما هم همکاری کردی و کلی ازت عکس انداختن فقط عمیق نمی خوابیدی . می دونستی میخوان سرت چه بلاهایی بیارن بخاطر همین نمیخوابیدی تازه اصلاً نخندیدی و اونا هم میگفتن چه اخمو ؟؟ شما رو گذاشتن تو دورپیچ تا ازت عکس بگرن بعد من شما رو همونطوری گداشتم رو پام تا بخوابونم اونا رفتن از النا جون عکس بگیرن و شما هم فضولی میکردی و اونا رو نگاه میکردی بعد تا شروع کردم باهات حرف زدن شما هم نامردی نکردی و خندیدی یکدفعه تا دیدن داری میخندی نور رو میزون کردن رو شما و چندتایی عکس گرفتن .

اینم از عکس شما وقتی تودورچین رو پام بودی و به کارهای اونا با دقت نگاه میکردی .

 

رکسانا جون

بعد با عمو حسن اینا داشتیم برمی گشتیم البته اونات بخاطر ما اومدن پایین تو راه هم عموحسن ما رو برد و ناهار گرفت و جاتون خالی خوردیم . اینم از روز آتلیت که خیلی خوش گذشت .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله فهيمه
25 بهمن 92 10:07
فدات بشم عروسك بااون نگاه كردنت عشقم
مامان جوجو
پاسخ
قربونت بشم خاله جون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو می باشد