جشن شهرداری با رکسانا جون
سه شنبه مادرجون اومد خونمون تا شما رو ببینه آخه دلش برات تنگ شده بود . شما هم کلی براش خندیدی و از خودت صدا درآوردی که مادرجون هم کلی ذوق کرد . بعد خسته شدی و خوابیدی . قربونت برم که همینطوری دستت رو هوا مونده بود . چهارشنبه جشن شهرداری دعوت شده بودیم .هر سه ماه یکبار برای اینکه روحیه پرسنل رو عوض کنن جشن مفصل میگیرن و هر سری از افراد معروف استفاده میکنند تا پرسنل راضی باشن . این دومین باری بود که شما میخواستین شرکت کنید سری قبل تو شکم مامانی بودی . یادش بخیر دلم برای اون روزای زیبا تنگ شد دلم برای اون لگدها و حرکاتهای خوشگلت هم تنگ شده ولی خوشحالم که الان تو بغلم اون حرکاتها رو میکنی فدات بشم من . یادمه سری قبل عمو...
نویسنده :
مامان جوجو
15:33