رکسانا رکسانا ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

جوجو

رکسانا و آیسانا

اولین حمام رکسانا جون در سال 93

قبل از اینکه بریم مسافرت شما رو بردم حمام. انقدر خانم بودی و جیگر که میخواستم بخورمت . تازه با پاهات که بازی میکردی هیچی یاد گرفته بودی با دستات هم میکوبیدی به آب . قربونت برم من .     فدای تو با اون دستات     قربون تو که انقدر قشنگ با زبونت بازی میکنی     بعدش هم خوابت برد . ...
25 فروردين 1393

اولین مسافرت رکسانا جون در سال 93

ما و عمو محمود و مامان جون اینا رفتیم به سمت بابل و خونه عمو قاسم اینا . خاطرات رو توی تقویم برات مینویسم و اینجا مختصر می نویسم چون دیگه خیلی ها آدرس وبلاگتو دارن و دیگه نمیشه تمام خاطرات رو اینجا نوشت میخوام فقظ خودت بدونی و خودم . دختر عمو زهره و زهرا اومدن تو ماشین ما و شما هم عقب تو کریرت بودی و من و بابا هم جلو . خیلی خوش گذشت . عکسهای قشنگ و خوشملت زیاد بود ولی چندتاشو برات میزارم .     اینجا ساعت 7 صبح بود و شما هنوز خواب بودی     فدای مهربونیت بشم من . دخترم مثل مامانش خوش اخلاق و مهربونه اینجا تا حرکت کردیم بیدار شدی و دوروبرت و با تعجب نگاه کردی و من و بابایی خندیدیم و یه دفعه چشمت خورد به...
25 فروردين 1393

عید دیدنی رفتن رکسانا جون

روز اول رفتیم خونه مادر جونو و خاله میترا و پریسا هم اونجا بودند بعد مادرجون 5 تا تراول به شما و 1 تراول به من و برای بابا هم پیراهن عیدی داد و دایی هم نبود رفته بود شمال بعداً که برگشت با مادرجون اومدند خونمونو مادرجون دوباره به شما پول داد گفت اولین باره سال جدید اومدم خونتون عیدی رکسانا س و دایی هم 2 تا تراول داد و بعد ما رفتیم خونه دایی جون فرامرز و بعد میخواستیم بریم خونه عمو محمود که نبودند و اومدند اونجا همه رو دیدیم و بعد شام رفتیم خونه مامان جون اینا و بعد عمه برای شما یک دست لباس و عمو پول و مامان جون یه پلاک طلا و به من و بابا هم یکی 1 تراول دادند دست همگی درد نکنه . بابا هم به مادرجون و مامان و بابا و باباجون و آقا جون و عزیز جون...
25 فروردين 1393

لحظه سال تحویل رکسانا جون

اندر دل من مها دل افروز تویی                                    یاران هستند و لیک دلسوز تویی شادند جهانیان به نوروز و به عید                                  عید من و نوروز من امسال تویی                اولین سال تحویل رکسانا جون س...
25 فروردين 1393

آخرین حمام رکسانا جون در سال 92

جیگرم رو روز پنج شنبه ظهر بردم حمام . مامان فدات بشه که انقدر جیگر شدی .انقدر قشنگ تو آب بازی میکنی . جدیداً یاد گرفتی پاتو بالای لگن سفت نگه میداری و نمی زاری کف لگن . منم با این کارهایی که میکنی میخوام بخورمت . بابا رفته بود سرکار و منم گفتم دخترم رو ببرم حمام تا برای سال جدید تمیز و پاکیزه باشه .قربون دخترم برم که امسال اولین بهارش و میخواد سپری کنه . انشاا..     فدای دخترم بشم من که اونطوری نگاه میکنه     قربون اون روسری سر کردنت بشم من     قربون اون چشمهات . بعد ناخن هات و گرفتم و بعد برای دختر گلم لاک زدم و منتظر شدیم تا بابایی و بیاد و سه تایی با هم سال جدید رو شروع کنیم . ...
4 فروردين 1393

رکسانا جون و خونه مادرجون

دوشنبه با خاله فهیمه قرار گذاشتیم که بریم خونه مادرجون اینا . خاله جون میخواست بره سرکار و بعد بره دنبال حنا و امیرحسین و بعد بیاد که من و شما از صبح رفتیم خونه مادرجون تا خاله جون بیاد . این لباس و مامان اینترنتی برات خریده     توت فرنگی من     فدات بشم من که هواست به مادرجون پرت شد و به مامان نگاه نمی کردی سکینه خانم آرسام پسر فائزه رو آورد که 3 ماهی از شما بزرگتره . من شما رو گذاشتم پیش هم و ازتون عکس انداختم و آرسام با تعجب نگات میکرد.     فدات بشم من که همیشه زول میزنی به دوربین     جیگر من شما از خودت صدا درمی آوردی و آرسام میزد زیر گریه من و مادرجون هم...
28 اسفند 1392

رکسانا جون و خرید عید

مادرجون برای شما سیسمونی داده بود و کلی لباسهای خوشمل خوشمل که شما تنتون میکنید و مادرجون زحمتش رو کشیده بود . ولی سال جدید بود و ما جمعه رفتیم خرید بعد دلمون نیومد برای دردونمون خرید نکنیم . 350 هزار تومان فقط 3 دست لباس برای شما خریدیم . که انشاا.. عید تنت میکنم .انقدر خوردنی و جیگر میشی با اونا .بعد رفتیم برای مامان و بابا هم خرید کردیم . بعد رفتیم یه سر خونه مادرجون و اومدیم خونه . این لباسی که تنت هست و دایی برات خریده     این لباس خوراک خودته چون گوش خرگوش خانم قشنگ میاد رو دهنت     فدات بشم من که همه چیز رو میخوای بکنی دهنت .از این فرصت استفاده میکنی که گوش خرگوش و بخوری . قربونت برم من . ...
28 اسفند 1392

حمام رکسانا جون

عزیزم من دارم کارهای عید رو میکنم بخاطر همین وقت ندارم و کلی برات می نویسم .چهارشنبه شب بردمت حمام و خیلی حال داد و شما کلی بازی کردی . عکسهای جیگرم بعد از حمام     وای وای رکسانا الان میخورمتا انقدر جیگر شدی     فدای اون چشمهات بشم من . ...
28 اسفند 1392

رکسانا جون و دیدنی رکسانا جون

 سه شنبه عمه پری اس ام اس داد که میخواد بیاد خونمون منم گفتم شام بیایند ولی جواب نداد منم فکر کردم شام نمیاند و قیمه گذاشته بودم که شب اومدند و ما نگهشون داشتیم ولی دیگه تدارک ندیده بودم و شام خوردند و کلی با شما بازی کردند و عمو هم از شما خوشش اومده بود و کلی ازتون عکس انداختم و عمه به خاطر اینکه عمو بیمار بودند و بیمارستان نتونسته بود تو این سه ماه بیاد دیدنت که زحمت کشید و الان که حال عمو خدا رو شکر بهتر شده بود اومدند دیدنت و یه سبزه خوشگل با یه ربع سکه برای شما هدیه دادند که دستشون درد نکنه .اون شب هم خوش گذشت و فیلم عروسی گذاشتیم دیدیم و کلی خندیدیم بعد بابایی عمع اینا رو برد رسوند و این هم عکسهایی که تنهایی ازت گرفتم . فدات بشم...
28 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو می باشد