22 بهمن و آتلیه رفتن دخملم
سه شنبه 22 بهمن ماه و تعطیل رسمی بود ولی چون بابایی تعطیلاتش فرق داره باید می رفت سرکار. وقتی بدنیا اومدی خاله مریم مامان النا همون خاله ای که عید 92 باهاشون رفتیم شمال به من گفت ببرمت پیششون آتلیه که هفته های اول میومدن دیدن شما و نشد بعد هم جوش درآوردی گفتم خوب شه بعد .چهارشنبه هفته پیش برامون وقت گرفته بود ما هم قرار بود بریم که از شانس شما برف شدید تو هفته گذشته اومده بود و منم گفتم مجبور نیستیم که دوباره با خاله مریم صحبت کردیم و برامون وقت گرفت سه شنبه خلاصه دیگه نمی خواستم بدقول شم و قبول کردیم بریم . با دختر عمو زهرا قرار گذاشتیم منم لباسهای خوشملتو برداشتم و رفتیم زهرا با پسرعمو جمال اومده بود و قبلش من رفتم آژانس ماشین بگیرم گفت ...
نویسنده :
مامان جوجو
14:00